جدول جو
جدول جو

معنی ازهم کردن - جستجوی لغت در جدول جو

ازهم کردن
تشخیص دادن
تصویری از ازهم کردن
تصویر ازهم کردن
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اخمه کردن
تصویر اخمه کردن
روی ترش کردن چین و آژنگ بر ابرو و پیشانی افکندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درهم کردن
تصویر درهم کردن
آمیختن، مختلط کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از با هم کردن
تصویر با هم کردن
باتفاق هم کاری را انجام دادن معا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازه کردن
تصویر تازه کردن
نو کردن، احیا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درهم کردن
تصویر درهم کردن
مخلوط کردن، آمیخته کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لازم کردن
تصویر لازم کردن
لازم بودن واجب بودن، یا لازم نکرده. لازم نیست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متهم کردن
تصویر متهم کردن
اراختن چفته بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازه کردن
تصویر تازه کردن
((~. کَ دَ))
زنده کردن، بارونق کردن. تعمیر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اتهام کردن
تصویر اتهام کردن
Indict
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بازدم کردن
تصویر بازدم کردن
Exhale
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تازه کردن
تصویر تازه کردن
Refresh
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متهم کردن
تصویر متهم کردن
Accuse, Arraign
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مبهم کردن
تصویر مبهم کردن
Obscure, Blur, Confuse, Puzzle
دیکشنری فارسی به انگلیسی
borrar, confundir, obscurecer, desconcertar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
verschwimmen, verwirren, verdunkeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
rozmazywać, mylić, zaciemniać, wprawiać w zakłopotanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
размазывать , путать , затемнять , озадачить
دیکشنری فارسی به روسی
звинувачувати , звинувачувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی